آیلین مامانی دلش ماشین سواری میخواست
دو روز پیش ایلین مامان بعد از ظهر حسابی بیتابی میکرد طوری شد که از جیغ وگریه هاش کم مونده بود منم پا به پاش گریه کنم بلاخره دوم نیاوردیم ساعت 1 شب با دکترش تماس کرفتیم وبا بابایی بردیمش بیمارستان اما همین که جلوی بیمارستان رسیدیم ایلین خانم حسابی لالا کرد بابایی گفت برگردیم اما من که نگران بودم اصرار کردم بریم پیش دکتر وقتی دکتر معاینه کرد گفت کولیک کرده و با ماشین سواری خوب شده یه قطره ام داد که هر جا رفتیم اصلش پیدا نکردیم مشابهش گرفتیم اومدیم. حالام از اونروز آیلین خانم تا گریه میکنه باباش میگه ببرمش ماشین سواری آیدین جونمم اینروزا کلی شیطون شده خوابش کمتر شده حسابیام از آب میترسه . ...
نویسنده :
مرمر
14:03